یازده دوره از تشکیل دولت در نظام جمهوری اسلامی می گذرد. ابوالحسن بنی صدر، شهید رجایی، میر حسین موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد، حسن روحانی، کسانی بودند که در این یازده دوره سکان اصلی دولت را در دست داشتند. از میان ایشان تفکرات بنی صدر، میر حسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، خاتمی و روحانی درجناح چپ می گنجد. این حقیقت به معنای آن است که قریب سی سال از عمر دولت های بعد از انقلاب 57، در دست تفکرات چپ محور بوده است. اگر چه هشت سال دولت راست محور احمدی نژاد هم تفاوت چندانی با رفقای چپ محورش نداشت. نویسنده متن معتقد است تمام این دولت ها در یک موضوع مشترکند. «گسترش پدیده عوام گرایی».
عوام گرایى یعنی گرایش به افکار عوام با تکیه بر ظواهر و معارف محدود و سطحى. این پدیده عمدتاً برخواسته از وسوسه شیطان از یک سو و آسایش طلبى و محدودیت طبیعى ادراکات بشر از دیگر سو، می باشد. به واقع دریافت عمیق و گسترده حقایق دینى و پیروى کامل از قوانین و دستورات اصیل اسلامى، زمان و تلاش فراوان مى طلبد و در بسیاری موارد با محدودیت و محرومیت همراه است. از سوى، خناسان جامعه با انگیزه های مادی و شهوانی، عوام اندیشى را رونق مى دهند و جامعه را از کسب بینش اجتماعى و سیاسى عمیق محروم مى کنند. تمام این مسائل دست به دست هم می دهد تا پدیده ای رخ نماید که نام آنرا عوام گرایی نهاده اند؛ پدیده ای که به طور مستقیم و غیر مستقیم، تساهل و تسامح مذموم را به دنبال داشته، جامعه را از پویای و نیل به حقایق عمیق دین باز می دارد.
در این میان دولت مردانی که دارای ضعف ایدئولوژی هستند و از بینش ریشه دار مذهبی محروم می باشند، تنها راه بقاء در راس حکومت را گرایش به میل عوام می یابند و با شعارهای مشمئز کننده «تمایل اکثریت» دست از آرمان گرایی برداشته، خود مروج عوام گرایی می شوند. حاصل تلاش دولت مردان لمپونیسم، تورم بی حد و حصر عوام گرایى در جامعه اسلامى به معنای برداشت هاى قشرى و سهل آمیز مذهبى، و هدم بصیرت و معرفت در مسائل سیاسى و اجتماعى است. به گونه ای که ناگاه چشم باز می کنیم و می بینیم جامعه به سوی فرهنگی سوق داده شده که مردم هنگام شنیدن نام مقدس رسول الله (ص) صلوات نمی فرستند اما با شنیدن نام یک فوتبالست شالاتان یا یک هنرپیشه زن بی هویت، چنان هورا می کشند و کف سوت می زند که انسان یاد شنیده هایش از دوران جاهلیت پیش از اسلام می افتد.
از جمله معضلاتی که در این شرایط بروز می کند، اینکه عالمان، قشر مذهبی و متدینین دلسوز، از جامعه ترد می شوند. به دلیل آنکه جامعه سهل انگار نسخه فکری آنان را نمی پذیرند؛ یا به دلیل آنکه، آنان نیز چون جوّ جامعه را مناسب نمی بینند، عزّت خود را در عُزلت می جویند و انزوا را بر اجماع بر می گزینند.
ادامه این روند باعث می شود تا تعالیم دین به تدریج، بى روح گردد و به صورت جسمى بى جان درآمده، عوام از دین چیزی بسازند که دلشان می خواهد، تعطیل یا کم رنگ شدن فروع دین همچون نماز، روزه، خمس و زکات، مبادرت به امور حرام همچون ربا، غنا، شرب خمر، اختلاط زن و مرد نامحرم، تبعیت از غیر مسلمان، اسراف و تجمل گرایی تا آنجا پیش می رود که از کشور اسلامی چیزی غیر از پوسته ای بی محتوا باقی نمی ماند.
مظاهر عوام گرایى
1. معارف ساختگى
آن طور که گفته آمد عوام اندیش بودن جامعه، برخى از دولتیان را نیز عوام گرا مى کند. آنان چرب شدن نان خود را در روغن جوّ و جریان جامعه می بینند، لذا گاهی با ریش یا بی ریش! براى جلب رضایت عوام، عوامانه مى اندیشند، عوام پسندانه گام برمى دارند و عوام فریبانه سخن می رانند. جالب اینکه این گونه موجودات در زمان پیامبر (ص) هم وجود داشتند. ابىّ بن کعب یکى از این افراد است که برای خوش آمد مردم حدیث جعل می کرد. امروزه هم شاهدیم که تفسیر به رای دین برای جلب رضایت مردم در میان خواص حکومت رواج دارد.
2. برون گرایى و ظاهربینى
علم و تجربه نشان داده است که بیشتر مردم برون گرا و ظاهربین هستند و به محسوسات و ظواهر بیش از معقولات گرایش دارند و به مشهودات و ملموسات بیش از نادیدنى ها ارج مى نهند و در جذبه آنها قرار مى گیرند. برخی از دولت مردان بعد از انقلاب به دلیل عدم برنامه مدون برای رسیدن به تمدن اسلامی و به دلیل نداشتن علم مدیریت و به دلیل عدم فهم کافی از آموزه های دینی، گزینه حس گرایى و ظاهربینى را برای حوزه مدیریتی خود برگزیدند و هر روز با شعارهای عوامانه توانستند قلوب توده مردم را جذب کرده، در دوره های مختلف با رای بالا بر مسند قدرت باقی بنشینند. هر چند به قیمت تغییر در تفکرات اولیه خود باشد. لذا چه بسیار شاهد سیاسیونی هستیم که در ابتدا انقلاب شعاری می دادند که در اواخر عمر یا هم اینک، بر عکس آنرا شعار می دهند. این دگردیسی معنای ندارد جزء آنکه «زنده باد قدرت به هر طریق ممکن!!».
3. تحریف و توجیه
انسان طبعاً عذر تراش و توجیه گر است. این صفت او بر دیگر صفاتش گرد و غبار فراموشى مى نشاند و در سایه آن، حق را براى مردمان سطحى و ساده اندیش، مشتبه مى سازد و باطل را حق جلوه مى دهد. این خصلت ذاتى هنگامى خطرآفرین مى گردد که با ضعف ایمان، اندیشه دنیاگرایی و قدرت طلبى حاکمان همراه باشد. دولت مردی که به جاى زدودن عوام اندیشى و جمود فکرى از جامعه، خود با عوام اندیشان همسو باشد و دست به تحلیل ها و توجیهات عوام پسندانه بیالاید، زمام جامعه را به سوى انحطاط سوق مى دهد و به سیاه چال سقوط رهنمون مى شود.
متاسفانه در برخی دولت های بعد از انقلاب، به جای حق محوری و از ترس کنار رفتن از هرم قدرت، پرداختن به موضوعات کم فایده و بى ثمر که اتلاف وقت و صرف بیت المال را به دنبال داشته، مشاهده می شود.
برای نمونه شعار توسعه سیاسی که در یکی از دولت ها، وقت بسیار از مردم را گرفت، چه ثمراتی برای انقلاب و مردم داشت؟ بهاء دادن بی حد و حصر به شخصیت های فانتزی خوانندگان، نوازندگان، هنرپیشگان سینما، و برخی ورزشکاران همچون فوتبالیست ها، چه خروجی مثبتی برای جوانان ایرانی داشته است؟ آیا کسانی که این گونه عوام گرایی را ترویج می کنند، آمار معتادان را می دانند؟ از آمار بی کاران خبر دارند؟ سری به پرونده های جرم، جنایت، طلاق و خودکشی زده اند؟ بجای آنکه هزاران جوان در ورزشگاه ها جمع شوند و لگد زدن مشتی دلخوش به توپ را تماشا کنند، آیا واقعا دین اسلام برنامه ای فرهنگی ندارد که جوانان را به مکان های عمومی مذهبی یا مکان های عمومی که روح مذهب در آن باشد، جذب کند؟ آیا واقعا اسلام چنین قابلیتی ندارد یا مسئولان ما آن را بلد نیستند و راحت ترین راه را در پیش می گیرند یعنی سرگرم کردن مردم به امور هیجانی و زودگذر.
اکنون که این سطور را رقم می زنم در روستای سرین هستم. یکی از هزاران روستای ایران. داستان روستای سرین مشتی است نمونه خروار. با این که امامزاده بزرگواری در این روستا است، چند روز است که صدای اذان را نمی شنوم. اصلا کسی به فکر اذان نیست. دیروز ظهر از خیل بی شمار ساکنان فقط من و دو نفر دیگر برای نماز به امامزاده وسط روستا آمدیم. غبار غم بر روی نمازخوانی در روستا به چشم می آید. در عوض روز و شب صدای نوارهای آن چنانی به گوش می رسد. زنان بد حجاب در روستا موج می زنند، به چشم خود ندیدم اما از چهره ها و گفته ها آشکار می شود که مواد مخدر به وفور در اختیار مردم است. در روستا عملا برای مردم کسب درآمدی وجود ندارد. دیروز یکی از پخش کنندگان صدای مبتذل زن خواننده را نهی از منکر کردم. چیزی گفت که ساکت شدم. گفت:
«وقتی رئیس جمهور در شعارهای انتخاباتی اش حقوق شهروندی را مطرح می کند تو دیگر چه می گویی؟»
حاصل آنکه اگر ایران امروز ما موفقیتی در حوزه های مختلف کسب کرده (که قطعاً کرده است)؛ اگر امروز دین اسلام و مذهب شیعه با تمام پویایی خود همچنان در میان مردم زنده است، درصد بسیار زیاد آن مرهون عوامل زیر است:
عنایات خاصه حضرت حجت (عج)، زعامت مقندرانه و عالمانه حضرت امام خمینی (قدس سره) و امام خامنه ای (مد ظله العالی)، خون پاک شهدای جنگ تحمیلی و سایر شهدای انقلاب اسلامی، رهنمودهای دلسوزانه مراجع تقلید و علماء بلاد، تلاش های صداقانه نهادهایی همچون حوزه های علمیه، سپاه پاسداران و نیز در صحنه بودن انسانهای متدین از آحاد مردم که نور اسلام در عمق جانشان نفوذ کرده، همواره پای حفظ نظام در هر شرایطی ایستاده اند.
دراین راستا، شوکت الله سازند نمی داند نقش دولت مردان بعد از انقلاب در حفظ آرمان های انقلاب چقدر است. اما این را می داند که اگر افراد و گروه هایی که در بالا از ایشان یاد شد، نبودند، یقینا مفاهیم عمیق دین و مذهب و آرمان های اصیل انقلاب هدم می شد.
و نکته آخر اینکه انسان وقتی موج تند و شدید گرایش عوام به امور باطل را می بیند، به یاد این تفکر می افتد که:
«تنها راه چاره هدایت عوام به صراط مستقیم، استفاده از زور در کنار فراموشی مراجعه به رای عمومی و اتنخابات است»