چندی است که حفظ میز و مقام راهکار جدیدی را می طلبد. استفاده از رای مردم.
برخی آنگاه که دیدند راهی برای رسیدن به قدرت ندارند جز با عرفی انگاری و دست کشیدن از اعتقادات پیشین خود، به آنچه که خوش آیند ظاهری مردم بود روی آورند و از آرمانها و ارزشها دینی تبری جستند.
تا جایی که در جامعه امروز ایران، طرفداری از خواست مردم یک مد شده است و در سخنرانی های اکثر سیاسیون و غیر سیاسیون شنیده می شود.
بدون اینکه به این نکته توجه شود که آیا خواست مردم با خواست خدا هماهنگ است یا مخالف؟
شوکت الله سازند چون مقامی در این جامعه ندارد تا متهم به مردم ستیزی شود، نگاه دینی به مساله طرح شده را بررسی می کند.
از منظر قرآن پیامبران الهی موظف به ابلاغ سخن حق بودند، خواه مخاطبان، دعوت آنان را اجابت کنند یا نکنند؛ خوشایند آنان باشد یا نباشد، خوف و خطر عظیم داشته باشد یا نداشته باشد.
قران می فرماید:
(اگر مردم نپذیرند) جز ابلاغ روشن پیام خداوند، وظیفه دیگرى نداریم. (یس: آیه 17)
وظیفه ابلاغ وحى هیچ قید و شرطى ندارد و در هر شرایطى هر چند بحرانى و خطرناک، بر پیامبر لازم است و باید تا آن گاه که خدا امر کرده، آنان را دعوت کند و بر دعوت خویش اصرار ورزد.
نوح (ع) در مقابل مشرکان که او را تهدید کرده و از دعوت به توحید نهى می کردند، اعلام مى کند:
اى قوم من، اگر ماندن من [در میان شما] و اندرز دادن من به آیات خدا، بر شما گران آمده است، [بدانید که من] بر خدا توکّل کرده ام. پس در کارتان با شریکان خود همداستان شوید، تا کارتان بر شما ملتبس ننماید سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید.( یونس( 10)، آیه 71)
و هود (ع) مى فرماید:
من خدا را گواه مى گیرم و شاهد باشید که من از آنچه جز او شریک وى مى گیرید، بیزارم! پس همه شما در کار من نیرنگ کنید و مرا مهلت مدهید! (هود( 11)، آیه 54- 55)
البته پیامبران موظف به دعوت همه مردم بودند، ولى چون به طور معمول مردم به دنبال خوشی و راحتی دنیا هستند؛ پیامبران الهی همواره مورد بی اعتنایی کثیری از مردم قرار می گرفتند. این در حالی بود که انبیا هیچ گاه برای کسب مجبوبیت در نزد مردم، عمل زشت و قبیح آنان را تایید نمی کردند و همواره در صدد هدایت و تذکر به مردم بودند.
قرآن کریم می فرماید: پروردگار تو [هرگز] ویرانگر شهرها نبوده است تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبرى برگزیند که آیات ما را برایشان بخواند. (قصص: آیه 59)
نکته مهم در این میان آنکه در هر حال مردم تمایلات بر حق و طبیعی هم داشته اند و انبیا الهی نمی توانستند از تمایلات بر حق مردم چشم پوشی کنند و نیز نمی توانستند نیازهای طبیعی مردم را نادیده انگارتد.
با توجه به این واقعیت باید بیان کرد که مبارزه پیامبران با خواست مردم در مسائلی بود که مردم خلاف خواست خدا و فطرت پاک انسانی خود و نیز عقل سلیم خود عمل می کردند. وگر نه هیچ مصلحی با نیازها و خواست مشروع مردم مخالفت نداشته است.
حاصل اینکه طبق آموزه های قرآنی خواست مردم همیشه محترم نیست. بلکه اگر در جهت خواست خدا و دستورات شرع و نیاز های طبیعی بشر باشد، محترم است و الا فلا.