از جلوه های ویژه انقلاب سال 57 در ایران، تغییرات ماهوی فرهنگی بود. به عبارت ساده تر رژیم پهلوی علاوه بر فساد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فساد فرهنگی را نیز در جامعه ترویج می کرد. منظور از فساد فرهنگی، یعنی تبلیغ فرهنگ غیر الهی، که از جمله آرمان های انقلاب، مبارزه با چنین فرهنگی بود. حال این فرهنگ غیر الهی فرقی ندارد تحفه غرب باشد، شرق باشد؛ یا برخواسته از هوای نفس و امیال شیطانی.
از جمله پیشگامان فرهنگی جامعه پیش از انقلاب هنرپیشگان سینما، تاتر و تلویزیون بودند که با رفتار و منش خود، باعث گرایش عموم جامعه خصوصا جوانان به یک نوع رفتار اجتماعی خاص می شدند. ظهور انقلاب اسلامی ایران نوید تغییرات فرهنگی را به همراه داشت. امید ها بر آن رفت که بعد از انقلاب 57 هنرپیشگان سینما، تاتر و تلویزیون فرهنگی را تبلیغ کنند که باعث گرایش آحاد جامعه به سوی خدا و سعادت واقعی باشد.دقیقا به همین دلیل رهبر کبیر انقلاب همان ابتدا انقلاب فرمود ما با سینما مخالف نیستیم با فساد و فحشا مخالفیم.
اما آیا به راستی امرزه این آرزو محقق شده است؟
چرا بسیاری هنرپیشگان امروز ما یا از همسر خود طلاق گرفته اند یا مجرد هستند. آیا تجرد طلبی یک افنخار فرهنگی است؟
چرا خیلی از هنرمندان مرد، دوست دارند کروات بزنند یا به گونه ای دیگر لباس غربی بپوشند؟
چرا هنرمندان زن دوست دارند آرایش غلیظ کنند، نیمی از موی سر خود را بیرون بریزند، عکس سفلی بگیرند تا همگان آنان را ببینند؟
آیا ظاهر و چهره غربی یک افنخار فرهنگی است؟
این ولنتاین که در میان هنرمندان ما رواج پیدا کرده مربوط به کدام فرهنگ است؟
چرا بسیاری از هنرپیشگان ما علاقه شدید دارند در کشورهای خارجی به گشت و گذار بپردازند، از خیابان ها، سواحل و اماکن عمومی همان کشور ها عکس بگیرند بعد در صفحات شخصی خود به اشتراک عمومی بگذارند؟
آیا خوش گذرانی در کشورهای دیگر یک افتخار فرهنگی است؟
جالب آنکه همین گروه از هنرمندان در مصاحبه ها، همواره از وضعیت بد مادی خود می نالند و خود را هنرمند مردمی می نامند!!
چرا بسیاری از کارگردان های سینمایی ما علاقه دارند، وضعیت کشور ایران را سیاه نشان دهند و زحمات فرزندان خدوم این مملکت را نادیده بگیرند.
آیا از آن طرف آب یا جایی دیگر سفارش گرفته اند؟
چرا برخی از این الگوهای فرهنگی را به ناگاه در پارتی های مختلط شبانه دستگیر می کنند؟
آیا رقصیدن، مشروب خوردن و تا صبح با هم بودن مردان و زنان نامحرم یک افنخار فرهنگی است؟
شاید کسی بگوید رفتار شخصی هر فرد مربوط به خودش است و نباید درآن دخالت کرد.
در پاسخ می گوییم در یک جامعه تقلید گرا، رفتار چهره های سرشناس خصوصا هنرپیشگان اصلا مربوط به خودشان نیست.
بلکه الگویی است برای جوانان که می تواند هنجارهای اجتماعی را رقم بزند.
به بیان دیگر انسانها در هر جامعه بر اساس فطرت پاک توحیدی به دنیا می آیند. آنچه باعث گرایش بسیاری از انسانها به سوی زوال و تباهی می شود، الگوها و تربیت های غلطی است که در جامعه رواج دارد.
قرآن مجید در این باره مى فرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَ(1)
روى خود را خالصانه به سوى آیین خدا کن، این فطرتى است که خدا مردم را بر آن سرشته است.
امام خمینى (ره) در این باره مى فرماید:
انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد. از اول با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهى به دنیا آمده «کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ» که همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیت ها است که یا همین فطرت را شکوفا مى کند و یا جلوى شکوفایى فطرت را مى گیرند. این تربیت هاست که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبى که از هر جامعه انسانى است برسانند و یک کشور، کشور انسانى باشد، مطلوب اسلام باشد و همین تربیت ها است یا تعلیم هاى بدون تربیت ممکن است که اینها (متربیان) را در آن وقتى که مقررات یک کشورى دست آنهاست و همه چیز کشور به دست آنهاست، کشور را به تباهى بکشند.(2)
حاصل سخن این که در جامعه امروز ما عرصه هنر، خصوصا در بخش سینما و تاتر و تلویزیون دچار اعوجاج های شدید فرهنگی است. انحطاط اخلاقی، دوری از آموزه های دینی، تجمل گرایی، غرب گرایی، دوری از خواست و نیاز مردم، اضمحلال خانوادگی، از جمله مهم ترین مشکلات اخلاقی بسیاری از هنرپیشگان امروز ایران است.
و این قصه تلخ موقعی غصه دارتر می شود که بدانیم:
1. مسئولان فرهنگی ما بی تفاوت شده اند.
2. در سالهای آینده رفتار این قشر از هنرمندان، پیامدهای جبران ناپذیری بر روی نسل ایرانی خواهد گذاشت.